یه دورنما از برنامه خوابگاه ما
سلام.
بایدم سخت باشه فکر کردن به نبودن در اینجا
کسانی که اینجا بودن رو تجربه کردن متوجه میشن چی میگم
چه لذتی داره وقتی سحر قبل از اذان با پخش مناجات حضرت امیر چشم هاتو باز میکنی و آماده میشی برای حرف زدن با خدایِ مهربونت...
صبح که میشه اگه ساعت 7 کلاس داشته باشی با شنیدن دعای عهد راهی آموزشگاه میشی...
ظهر و نماز جماعت ... حالا حسابی گشنه شدی و مشتاق رفتن به سالن غذاخوری
اگه یه کم وروجک باشی حتی طولانی شدن صف غذا هم میتونه برات جذاب و نشاط آور باشه
شلوغ بازی های سالن غذاخوری بخش مهمی از زندگی اینجاست آخه آدم نمیتونه بدون سرو صدا و شیطنت غذا بخوره که...
بعد از یه غذای خوشمزه خواب میچسبه، یک و نیم تا دو ساعت، ساعتِ سکوته ،
یعنی حتی اگه خودت نمیخوابی حواست باشه ممکنه دوستات بخوان استراحت کنن...
و غروب هایی که شاید اگر اینجا نبودیم خیلی سخت میگذشت
اما همین که صدای زیارت آل یاسین در خوابگاه پخش میشه یه آرامش خاصی بهت دست میده که البته گاهی با دلتنگی همراهه...
و جلوی درب جنوبی خوابگاه که رو به قبله است میبینی تعدادی از بچه ها مودبانه ایستادن و باهم دعا رو زمزمه میکنن
وای که چه صحنه ی زیبایی میشه...
بعدش نماز جماعت هایی که سرشار از اخلاصه و بودن عده ای که نمیزارن صمیمیت از نمازخونه بره
اصلا نمازخونه به بچه ها انرژی مثبت میده...
آخه اینجا هم میشه از فرصت استفاده کرد و حسابی خندید و خاطره ساخت...
/الان که دارم مینویسم با تک تک جملات خاطراتی یادم میاد که واقعا لذت بخشه و سرشار از شیطنت،
خدا کنه فراموش نکنم و بتونم همه رو بنویسم/
ساعت 8 شب دعای مطالعه خونده میشه و این یعنی آغاز رسمی مباحثه
/بعدا میگم مباحثه چیه و چه شوری به آدم میبخشه البته اگه درس رو یاد گرفته باشی/
و ساعت 10/30 قرآن شب خونده میشه و بعدش ساعت خاموشیه که باید سرو صدا ها کم بشه و کم کم بریم بخوابیم
خب این مختصری بود از برنامه خوابگاهمون
که بنظرم برای خیلی ها ممکنه یک فضای خشک و سرد رو تداعی کنه
حالا بماند که این 24 ساعت رو عده ای مثل من که /خیلی آروم تشریف دارن /چطور میگذرونن
ان شاالله بعضی قسمت هاشو تعریف میکنم
تاریخ : جمعه 94/7/17 | 1:0 صبح | نویسنده : عبدی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.